نوروز در خانه پس از 24سال

به گزارش دیتاپد، قدیمی ترین زندانی کرمانشاه پس از 24سال با یاری خیرین و مددکاران زندان و رضایت اولیای دم آزاد شد. او با یاری شهرداری کرمانشاه در بخش خدمات شهر مشغول به کار شد و می خواهد ادامه تحصیل بدهد. به گزارش خبرنگار جام جم در یکی از روزهای سال75 درگیری خانوادگی میان دو پسرعمو در یکی از محله های کرمانشاه رخ داد و باعث مرگ یکی از آنها و بازداشت دیگری شد.

نوروز در خانه پس از 24سال

جهت دریافت خدمات پتینه چیست با گروه ساختمانی آبان در ارتباط باشید. هر گونه خدمات رنگ آمیزی با تکنیک های مدرن پتینه کاری را به ما بسپارید.

به گزارش گروه حوادث خبرنگاران به نقل از جام جم در یکی از روزهای سال75 درگیری خانوادگی میان دو پسرعمو در یکی از محله های کرمانشاه رخ داد و باعث مرگ یکی از آنها و بازداشت دیگری شد. عامل جنایت که آن موقع دانش آموز 18 ساله ای بود زندانی شد و حکم قصاص گرفت. او سال ها در زندان منتظر اجرای حکم بود و در این مدت تا یک قدمی چوبه دار هم رفته اما با کوشش مددکاران و رضایت اولیای دم از چوبه دار نجات پیدا نموده است. اعدامی نجات یافته بعد از 24سال، عید1400 را بیرون زندان تجربه می نماید. گفت وگویی با او داشته ایم که در ادامه می خوانید.

چند سال زندانی بودی؟

24 سال.

به چه اتهامی؟

قتل پسر عمویم.

انگیزه ات چه بود؟

سر یک دعوای معمولی با پسر عمویم او را با چاقو کشتم، خانواده اش داغدار شدند و 24سال از بهترین سال های عمرم را در زندان گذراندم.

قبل از زندان چه می کردی؟

دانش آموز سال آخر رشته ریاضی وفیزیک بودم. آن سال کنکور شرکت نموده و منتظر نتیجه بودم که بعد از دستگیری متوجه شدم در رشته مهندسی دانشگاه شاهرود قبول شده ام.

روزهای اول زندان چطور گذشت؟

من دانش آموز بودم و پایم به کلانتری و زندان بازنشده بود و محیط برایم عجیب وغریب بود. چون سنم کم بود به بند جوانان رفتم. 27نفر در سلول بودیم با جرم های سرقت، نزاع، قتل و... . بعد از دو سال مرا به بند بزرگسالان بردند. بچه آرامی بودم اما یک دعوا و کنترل نکردن خشمم باعث شد زندگی ام این طور عوض گردد. روحیه ام به هم ریخت و حتی نتوانستم در زندان ادامه تحصیل بدهم.

در زندان دیداری داشتی؟

گاهی تلفنی و گاهی حضوری خانواده ام را می دیدم. پدرم 50 روز بعد از بازداشتم فوت شد و مرگ او کمرم را شکست. در سال هایی که مادرم به دیدارم می آمد، امید زنده ماندم بود اما او هم سال84 فوت شد و امیدم را برای زندگی از دست دادم.

از روز محاکمه بگو.

خانواده عمویم آمده بودند و برای من قصاص خواستند و التماس هایم بی فایده بود. بعد از چند روز حکم قصاص در زندان به دستم رسید و حالم بدتر شد و تا یک هفته از اتاقم بیرون نمی رفتم و حرف نمی زدم. زندان دیزل آباد برایم جهنم شده بود و کابوس مرگ رهایم نمی کرد.

پای چوبه دار هم رفتی؟

اولین بار سال77 بود. آخرین دیدار را با مادرم داشتم و دو نفری کلی گریه کردیم. او رفت و من راهی سوئیت اعدام شدم. روز اعدام پاهایم قدرت حرکت نداشت، فقط می گفتم خدایا به خاطر مادرم اعدام نشوم. مددکاران زندان کوشش کردند و آن روز از خانواده عمویم مهلت گرفتند. سجده شکر به جا آورده و به سلولم بازگشتم اما کابوس اعدام با من بود. سومین روز بهمن 80 دوباره پای چوبه دار رفتم که این بار هم خانواده عمویم مهلت دادند. بعد از آن دیگر بلاتکلیف در زندان ماندم.

از هم سلولی هایت هم اعدام شدند؟

بله. بعضی رضایت گرفتند و تعدادی هم اعدام شدند. مردی بود که 12سال بابت قتل یک زن در زندان بود. با او هفت سال هم سلولی و رفیق بودم که اعدام شد. تا ساعات ها فقط برایش گریه می کردم. در زندان زیر تیغ هایی هستند که 20،10 یا 22سال بلاتکلیف مانده و امیدوارند نجات یابند.

در زندان حرفه آموزی می کردی؟

بله. صنایع دستی و بافندگی یاد گرفتم و با درست کردن و فروش آنها هزینه هایم را در زندان تامین می کردم.

آرزویت در زندان؟

مثل همه زیرحکم های قصاص، آزادی تنها آرزویم بود. عید نوروز، ماه محرم، رمضان و روز مادر و پدر که می شد خیلی بیشتر دلم می گرفت که والدینم را نمی بینم چون فوت شده بودند. سال های زیادی را در زندان دیزل آباد بودم. البته این اواخر به زندان ماهیدشت کرمانشاه منتقل شدم و تا روز آزادی آنجا بودم.

آزادی بعد از 24سال؟

آزادی ام را هنوز باور ندارم. سال هاست رنگ کوچه و محله های شهر ، دوستان و خانواده ام را به درستی ندیده ام. با یاری خانواده ام و مددکاران زندان بعد از 24سال خاتمه خانواده عمویم رضایت دادند و بخشیده شدم. بعد از بخشیده شدن تا صبح نخوابیدم و ساعتها گریه کردم. زندانیان برایم جشن گرفتند. وقتی از زندان بیرون آمدم نفس عمیقی کشیدم وگفتم ای کاش مادرم زنده بود و آزادی ام را می دید. یکی از مددکاران زندان تا مسیری مرا رساند.

اولین جایی که رفتی؟

سر مزار پدر و مادرم.

بعد از آزادی چه می کنی؟

هیچ کس به سابقه دار و زندانی کار نمی داد. رفتم مددکاری زندان و یاری خواستم و آنها به من اعتماد نموده و با شهرداری کرمانشاه و شهردار شهرمان حرف زدند و در خدمات شهری شهرداری مشغول به کار شدم و با روزی حلال زندگی می کنم. دوست دارم درس بخوانم و در رشته مهندسی ادامه تحصیل دهم.

حرف آخر؟

به جوان ها می گویم شکیبا باشند، خشم و عصبانیت را کنار بگذارند و عجولانه تصمیم نگیرند. خشم آنی این طور مرا گرفتار کرد و 24سال از زندگی و آزادی ام را به فنا داد.

منبع: جام جم آنلاین
انتشار: 24 فروردین 1400 بروزرسانی: 24 فروردین 1400 گردآورنده: datapad.ir شناسه مطلب: 1706

به "نوروز در خانه پس از 24سال" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نوروز در خانه پس از 24سال"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید