آشنایی با سبک امپرسیونیسم و سرآغاز آن در نقاشی

به گزارش دیتاپد، وب سایت ایوار - رضا رجب پور: امپرسیونیسم یک جنبش هنری قرن نوزدهمی است که با ویژگی هایی، چون ضربه های کوتاه قلم بر روی بوم، جداسازی رنگ ها، تأکید بر ترسیم دقیق نور در تغییر ویژگی های آن و انتخاب موضوعات معمولی شناخته می گردد.

آشنایی با سبک امپرسیونیسم و سرآغاز آن در نقاشی

هنر امپرسیونیسم سبکی از نقاشی است که در اواسط دهه اول قرن نوزدهم ظهور کرد و بر احساس و ادراک لحظه ای هنرمند از یک صحنه تأکید دارد؛ این مکتب معمولاً به وسیله استفاده از نور و بازتاب آن، ضربه های کوتاه قلم بر روی بوم و جداسازی رنگ ها، مخاطب را جذب می نماید.

نقاشان امپرسیونیست نظیر کلود مونه با اثر مشهور او امپرسیون: طلوع آفتاب و ادگار دگا با نقاشی کلاس باله، اغلب از زندگی مدرن به عنوان موضوعات نقاشی خود استفاده می کردند و از نور و حرکت به گونه ای بهره می بردند که پیش از این سابقه نداشت.

امپرسیونیسم در نگاهی کوتاه

  • امپرسیونیسم سبکی از نقاشی است که در اواخر قرن نوزدهم میلادی توسعه یافت.
  • سبک، شیوه ها و موضوعات امپرسیونیسم، سبک نقاشی تاریخی را نفی کرد و به دقت ضربات مخفی قلم در رویداد های تاریخی را با رنگ های غلیظ و روشن صحنه های مدرن تعویض کرد.
  • اولین نمایشگاه امپرسیونیست در سال 1874 برگزار گردید و به شدت موردانتقاد منتقدان هنری نهاده شد.
  • مهم ترین نقاشان سبک امپرسیونیسم ادگار دگا، کلود مونه، برت موریسو، کامیل پیسارو و پیر آگوست رنوار هستند.

تعریف امپرسیونیسم

اگرچه بسیاری از هنرمندان مشهور غربی بخشی از جنبش امپرسیونیست بودند، اما واژه امپرسیونیست اساساً به عنوان یک کلمه خفت آور از سوی منتقدان هنری که از این سبک جدید نقاشی وحشت زده بودند ابداع شد.

در اواسط دهه اول قرن نوزدهم و زمانی که جنبش امپرسیونیست به دنیا آمد، کاملاً پذیرفته شده بود که هنرمندان مطرح رنگ ها را باهم ترکیب می نمایند و نمودِ ضربات قلم به منظور خلق سطحی صاف را به حداقل می رسانند. در عوض، امپرسیونیسم ویژگی هایی، چون ضربات کوتاه و آشکار قلم بر روی بوم داشت که کثیف و شلخته به نظر می رسید.

نقاشی امپرسیون: طلوع آفتاب نمونه ای از یک اثر امپرسیونیستی از جهات مختلف است. این اثر تصویری مبهم از بندری در شمال فرانسه را به نمایش می گذارد که قایق ها و شخصیت ها در آن مسطح و شبیه به سایه هستند، درحالی که بازتاب نور قرمز خورشید در آب، فرمی ملموس از ضربات آشکار قلم بر روی بوم را به نمایش می گذارد.

چیزی که ما از این تصویر مشاهده می کنیم، قطعاً یک نقاشی است. مونه هیچ کوششی برای بهبود اثر خود با ارائه جزئیات بیشتر از صحنه ها ننموده است. این نقاشی بی دقت قایق ها، سختی دیدن موضوعات در فضای مه گرفته همراه با تابش نور آفتاب در پشت آن ها را به نمایش می گذارد. مونه این سختی را به جان می خرد و از آن به عنوان فرصتی برای نمایش یک اثر خاص بهره می برد که بیشتر در خصوص نور گذرا و لحظه ای و شرایط جوی به جای پرداختن به موضوعات در صحنه صحبت می نماید.

به نظر شما آیا چیز دیگری در این اثر وجود دارد که به ما بگوید اینجا بندر لو هاور (Le Havre) در شمال فرانسه است؟ مونه در مصاحبه ای اعتراف می نماید که در به تصویر کشیدن یک مکان قابل شناسایی با شکست روبه رو شده است.

وقتی که از او در خصوص عنوان نقاشی برای قرار دادن در فهرست اولین نمایشگاه امپرسیونیست سؤال شد، پاسخش این بود: من نمی توانستم معیناً این اثر را نمایی از بندر لو هاور بنامم؛ بنابراین نام آن را امپرسیون گذاشتم. مونه با این تصمیم به طور ناخواسته نامی برای این جنبش هنری انتخاب می نماید و اثر وی نیز بر ضربات قلم بر روی بوم، نور و فضا به جای بازنمایی دقیق موضوعات تمرکز دارد؛ اثری که بعد ها تبدیل به نمادی برای سبک امپرسیونیسم می گردد.

امپرسیونیسم همواره محبوب نبود

شاید باعث تعجب باشد که بدانید این جنبش هنری در ابتدا محبوبیت امروزی را نداشت و آثار آن با قیمت های نجومی به فروش نمی رسید و انبوهی از مخاطبان را به خود جذب نمی کرد. حتی واژه امپرسیونیسم در ابتدا به طور تمسخرآمیزی در ارتباط با اولین نمایشگاه برگزارشده این هنر جدید در سال 1874 از سوی انجمن نقاشان، هنرمندان و مجسمه سازان ناشناس به کار رفت. این هنرمندان به طور کاملاً عمدی از واژه ناشناس استفاده کردند. آن ها می خواستند تا از هرگونه برچسب محدوده نماینده به گروهشان که متشکل از هنرمندانی با سبک ها و تکنیک های مختلف نقاشی بود جلوگیری نمایند. آن ها سرانجام بین سال های 1874 تا 1886، 8 نمایشگاه برگزار کردند.

این گروه شامل هنرمندانی می شد که بعد ها تبدیل به مشهورترین نقاشان امپرسیونیست شدند؛ گوستاو کایبوت، مری کِسات، ادگار دگا، کلود مونه، برت موریسو، کامیل پیسارو، پیر آگوست رنوار و آلفرد سیسلی از جمله این هنرمندان بودند. بعضی از آن ها امروزه با جنبش های هنر مدرن بعدی نظیر پست امپرسیونیسم یا سمبلیم پیوند داده می شوند.

علی رغم متنوع بودن این هنرمندان، بینندگان و منتقدان آن دوران که از نمایشگاه آن ها دیدن نموده بودند انتظار داشتند که این گروه کار هایی با اهداف و ویژگی های مشترک را به نمایش بگذارد؛ خیلی زود برچسب امپرسیونیسم به عنوان یک جنبش هنری جدید، با هنرمندانی از انجمن نقاشان ناشناس در هسته آن، پا به عرصه گذاشت.

اولین اثر امپرسیونیستی که منتقدان را تحت تأثیر قرار داد، نقاشی کلود مونه با عنوان امپرسیون: طلوع آفتاب بود. ژوزف ونسان، نقاش محافظه کار، به طعنه آمیزترین شکل ممکن از این اثر انتقاد کرد و کار مونه را یک کاغذ دیواری ناتمام نامید. نامیدن یک هنرمند با لقب امپرسیونیست در سال 1874 نوعی فحش محسوب می شد؛ به این معنی که نقاش هیچ مهارتی نداشته و فاقد عقل سلیم برای سرانجام دادن اثر خود، پیش از فروش آن است.

یک امپرسیون محض

لویی لروی (Louis Leroy) اولین منتقدی بود که بر واژه امپرسیون در ارتباط با سبک جدید نقاشی تأکید داشت؛ وی این نام را از اثر مونه امپرسیون: طلوع خورشید در یک مقاله طنزآمیز با عنوان نمایشگاه امپرسیونیست ها که در مجله مشهور لو شاریواری (Le Charivari) چاپ شد، عاریت گرفت.

لروی دریافت که استفاده مونه از امپرسیون در اثر خود کاملاً صحیح است، زیرا این اثر به این موضوع اشاره دارد که نقاشی مونه بر اساس عرف های بازنمایی آکادمیک ناتمام به نظر می رسد. به همین خاطر، این اثر یک امپرسیون محض از صحنه را به جای یک اثر هنری کامل و ساختاریافته به نمایش می گذارد.

لروی مرتباً بر واژه امپرسیون در مقاله خود تأکید می کرد و بسیاری از آثار مونه و همکاران وی در نمایشگاه سال 1874 را کثیف و شلخته، بی دقت و بی پروا می خواند. او حتی پا را فراتر از این گذاشت و اثر مونه را با یک کاغذدیواری بَدَوی مقایسه کرد. او همچنین اثر پیسارو با عنوان شبنم یخ زده (Hoarfrost) را به پالت کثیف نقاشی تشبیه کرد.

علی رغم این نقدها تند و پیوند زدن واژه امپرسیون به کثیفی و شلختگی، 2 سال بعد امپرسیونیسم و امپرسیونیست به طور گسترده از سوی هواداران و همچنین بدنامان این جنبش برای برچسب زدن به آثار هنری جدید مورد استفاده نهاده شد. بدون شک این انعطاف پذیری واژه امپرسیون بود که اجازه می داد به طور گسترده از آن استفاده گردد، اما این انعطاف پذیری با ابهام فراوان در خصوص اهداف این جنبش نیز همراه بود.

استفاده لروی از این واژه، نشان از یک امپرسیون اولیه عجول و بی دقت داشت، اما این واژه نیز دارای یک معنی دقیق و تکنیکی به عنوان یک کلمه علمی است که تحریک عصب های بصری و حسی را در پی دارد.

این تعریف علمی به پروژه ای از آنالیز دقیق و سندسازی عینی دلالت دارد، اما برای یک پاسخ ذهنی و مجزا، وقتی که فردی امپرسیون یک فرد، مکان یا چیزی را به نمایش می گذارد، نیز به کار می رود. تعمیم عجولانه یا آنالیز دقیق؟ سندسازی عینی یا تفسیر ذهنی؟ تمامی این صفات متناقض با جنبش امپرسیونیست مرتبط هستند.

واژه امپرسیونیسم چقدر کاربردی است؟ اهمیت پیچیده امپرسیونیسم وقتی که ما به آنالیز ویژگی های تاکیدشده در مقاله های علمی در خصوص این جنبش می پردازیم، فراتر هم می رود. دو پروژه کاملاً متفاوت هنری و مجموعه ای از صفات، به طور مشترک با امپرسیونیسم در ارتباط هستند:

نخست

، یک نقاشی در صورتی امپرسیونیستی تلقی می گردد که سبکی خاص، شامل ضربات تکه تکه قلم بر روی بوم همراه با رنگ روشن با هدف جذب اثرات موقتیِ نورپردازی جوی را به نمایش بگذارد؛ درست شبیه به چیزی که می توان در نقاشی پاییز: کرانه های رود سن در نزدیکی بوژیوال از آلفرد سیسلی مشاهده کرد.

دوم

، یک نقاشی در صورتی می تواند امپرسیونیستی تلقی گردد که نوع خاصی از موضوع را به نمایش بگذارد؛ به خصوص موضوعاتی نظیر صحنه هایی از خوشی زنان و مردان طبقه متوسط در فضای باز؛ نوشیدن قهوه در کافه ها، قایق سواری، شنا، مسابقات اسب سواری، تفریح در باغ ها و موضوعات مشابه.

نقاشی برت موریسو با عنوان بندر لورینت که در اولین نمایشگاه امپرسیونیست به نمایش درآمد، ویژگی دوم امپرسیونیسم را روایت می نماید. در این نقاشی یک زن از طبقه سرمایه داری و مرفه با لباسی فاخر در حال استراحت در کنار بندر شهر لورینت در فرانسه به تصویر کشیده شده است.

لباس سفید و چتر زن با دیوار سنگی کثیف بندر تضاد دارد. بااین حال، همه آثار به نمایش درآمده از سوی اعضای انجمن هنرمندان ناشناس در نمایشگاه اول، هر دو ویژگی های امپرسیونیسم را ندارند؛ درواقع، بعضی از آن ها هیچ کدام از این ویژگی ها را ندارند.

آثار کامیل پیسارو غالباً به سبک امپرسیونیستی کشیده شده اند، اما نقاشی او با نام شبنم یخ زده، طبقه کارگر در حال کار و زحمت به جای طبقه متوسط در حال تفریح را به تصویر می کشد. ادگار دگا و گوستاو کایبوت مرتباً افرادی از طبقه متوسط در حال تفریح را به تصویر کشیده اند، اما از ویژگی های سبک امپرسیونیست در آثار خود بهره ای نمی برند.

این سردرگمی با اصطلاحات علمی و فنی بعضی از تاریخ نگاران را به این فکر فرو برده تا تماماً واژه امپرسیونیسم را کنار بگذارند، اما صرف نظر از این برچسب ها، این دو پروژه (جذب اثرات ناپایدار نورپردازی جوی و به تصویر کشیدن صحنه هایی از طبقه متوسط در حال تفریح) از گرایش های مهم هنری در پاریس و احتمالاً بعد ها در امریکا و اروپای دهه های 1860 و 1870 بوده اند. ما کوشش داریم به جای محدود کردن تعریف پروژه امپرسیونیست، انعطاف پذیری این واژه را قبول کنیم.

رنگ های امپرسیونیسم

زرد، آبی و خاکستری و پوست بنفش

نقاشی رنوار با نام مطالعه: نیم تنه، اثر آفتاب موضوعی نسبتاً سنتی در قالب یک ژست مرسوم سه ربع را به تصویر می کشد، اما رنگ و ضربات قلم بر روی بوم نسبت به استاندار های سبک طبیعت گرایی سنتی آن دوران بسیار عجیب و نامعقول است.

علاوه بر رنگ گوشت، رنگ پوست مدل نیز طیف های گیرایی از رنگ، از قرمز و زرد گرفته تا صورتی، آبی-خاکستری و حتی بنفش را در برمی گیرد. به علاوه کمی رنگ سفید به نشانه پارچه، پا های این مدل را می پوشاند و در آن حرکاتی از قلم با رنگ های آبی و قرمز نیز دیده می گردد.

منتقد هنری، آلبرت وُلف، استفاده از رنگ در این نقاشی را در قالب واژگان فنی به چالش می کشد: به رنوار بفهمانید که بدن یک زن توده ای از گوشت در حال تجزیه با کبودی های بنفش و سبز که در مراحل سرانجامی تجزیه جسد اتفاق می افتد، نیست.

انتقاد وُلف از یک تصور شایع که استفاده از رنگ در نقاشی می بایست موضعی باشد، نشات می گیرد. رنگ موضعی به معنای رنگ واقعی یک اثر در زیر نور سفید در طبیعت است. رنگ موضعی روشی برای رنگ آمیزی نقاشی ها به شیوه سنتی از زمان رنسانس به بعد است.

فضای تصویری

روش نقاشان امپرسیونیست در به تصویر کشیدن فضای تصویری نیز اغلب متفاوت است. هنرمندان سنتی و آکادمیک اغلب تمایل به ترسیم نقاشی هایی با اجزای متمرکز، نزدیک به هم و متوازن نظیر نقاشی سوگند هوراتی ها از ژاک لویی دیوید دارند. در این نقاشی، موضوع به دقت برای بیننده ای که از فاصله ای معین به تابلو نگاه می نماید، صحنه آرایی شده است.

اگرچه می توان زاویه نگاه خود در تابلوی بلوار کاپوسین از مونه را حدس زد، اما عجیب است که نقاش هیچ مکان دقیقی برای ایستادن در این اثر را به ما نشان نمی دهد و خطوط قائم بلوار در سمت راست بوم محو می شوند، گویی ما خود را از یک پنجره یا یک بالکن بر فراز بلوار به بیرون خم نموده ایم.

به طور مشابه می توان این موضوع را در نقاشی دگا با عنوان سفیران کافه کنسرت مشاهده کرد؛ واماندگی اثر در نمایش هرگونه تکنیک های سه بعدی برای خلق بدن شخصیت ها مشهود است و بر حسی از تلو تلو خوردن در وسط یک جمعیت تأکید دارد.

امپرسیونیسم و زندگی مدرن

امپرسیونیسم شیوه جدیدی از تماشای جهان خلق کرد. این سبک راهی برای مشاهده شهرها، حومه ها و مناطق روستایی به عنوان بازتابی از مدرنیزاسیون بود که هرکدام از این هنرمندان آن را درک می کرد و می خواست آن ها را از نگاه خود به تصویر بکشد. مدرنیته، تبدیل به موضوع اصلی آن ها برای نقاشی شد.

صحنه های اساطیری و مذهبی در انجیل و رویداد های تاریخی که در نقاشی تاریخی به وفور یافت می شد، جای خود را به موضوعاتی از زندگی معاصر نظیر کافه ها و زندگی خیابانی در پاریس، حومه و لذت های زندگی روستایی در خارج از پاریس، پایکوبینده ها، خوانندگان و کارگران دادند.

امپرسیونیست ها کوشش کردند تا تغییر سریع نور طبیعی در روز را به وسیله نقاشی در فضای باز به ثبت برسانند. آن ها رنگ ها را به جای ترکیب بر روی پالت، بر روی بوم نقاشی با یکدیگر ترکیب کردند و به سرعت رنگ های مکمل خیس را برای خلق رنگ دانه های ترکیبی جدید بر روی هم کشیدند.

امپرسیونیست ها برای دستیابی به نمایی که خواستار آن بودند، تکنیک رنگ های شکسته را خلق کردند. آن ها در این تکنیک فضا هایی در لایه های بالایی برای نمایش رنگ های زیرین به جا گذاشتند و شیوه هنرمندان قدیمی برای رنگ زنی غلیظ و شدید را رها کردند.

سیر تکامل پست امپرسیونیسم

امپرسیونیست ها بین سال های 1874 تا 1886، 8 نمایشگاه نقاشی برگزار کردند، هرچند شمار معدودی از هنرمندان اصلی این سبک در تمامی نمایشگاه ها حاضر شدند. پس از سال 1886، گالری ها اقدام به برگزاری نمایشگاه های انفرادی یا گروهی کوچک کردند که در آن هر هنرمند بر آثار خود تمرکز می کرد.

بااین وجود، آن ها همچنان باهم دوست باقی ماندند. هرچند دگا دیگر با پیسارو به این خاطر که خودش یک مخالف سرسخت آلفرد دریفوس بود و پیسارو نیز از مذهب یهودیت پیروی می کرد، حرف نزد. هنرمندان امپرسیونیست اکثراً در کافه های شهر پاریس گرد هم جمع می شدند.

بسیاری از آن ها در محله باتینیول (Batignolles) در منطقه هفدهم پاریس زندگی می کردند. پاتوق محبوب آن ها در پاریس، کافه گِربوا (Guerbois) در خیابان کلیشی (Clichy) در پاریس بود. تمامی امپرسیونیست ها باهم در ارتباط بودند و یکدیگر را حمایت می کردند. از میان گروه اصلی منتسب به انجمن هنرمندان ناشناس مونه از همه بیشتر عمر کرد و تا سال 1926 زنده ماند.

بعضی از هنرمندانی که در نمایشگاه های دهه 1870 و 1880 شرکت کردند، هنر خود را به سمت و سویی متفاوت بردند. آن ها تبدیل به پست امپرسیونیست شدند؛ پل سزان، پل گوگن، ژرژ سورا و دیگران این جنبش را تشکیل دادند.

مشهورترین نقاشان امپرسیونیست و آثار آن ها

در سرانجام به معرفی بعضی از مشهورترین هنرمندان سبک امپرسیونیسم و آثار آن ها می پردازیم:

ادگار دگا

  • خانواده بلِلی؛ موزه اورسی در پاریس
  • در رقاب های روستایی؛ موزه هنر های زیبای بوستون
  • کلاس پایکوبی؛ موزه هنر متروپولیتن
  • دیدار از یک موزه؛ موزه هنر های زیبای بوستون

گوستاو کایبوت

  • کف ساب ها (رنده کاران)؛ موزه اورسی پاریس
  • خیابان پاریس: روز بارانی؛ موسسه هنری شیکاگو
  • مردی در حمام؛ کلکسیون خصوصی؛ به نمایش درآمده در گالری ملی بریتانیا در لندن

برت موریسو

گهواره؛ موزه اورسی پاریس

شکار پروانه ها؛ موزه اورسی پاریس

مری کسات

  • زنی با گردنبند مروارید در لِژ؛ موزه هنر فیلادلفیا
  • لِژ؛ گالری ملی هنر
  • حمام کودک؛ موسسه هنر شیکاگو

کلود مونه

  • پل آرژانتوی؛ موزه اورسی پاریس
  • ایستگاه سن لازار؛ موزه هنر هاروارد
  • نیلوفر آبی؛ موزه اورانژری پاریس
  • امپرسیون: طلوع آفتاب؛ موزه مارموتان پاریس

پیر آگوست رنوار

  • لُژ؛ گالری کورتولد لندن
  • بلوار بزرگ؛ موزه هنر فیلادلفیا
  • مولن دو لا گلت؛ موزه اورسی پاریس
  • نهار قایقرانان؛ کلکسیون فیلیپس در واشنگتن
  • تن شویان بزرگ؛ موزه هنر فیلادلفیا
منبع: برترین ها
انتشار: 5 آذر 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: datapad.ir شناسه مطلب: 491

به "آشنایی با سبک امپرسیونیسم و سرآغاز آن در نقاشی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "آشنایی با سبک امپرسیونیسم و سرآغاز آن در نقاشی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید